سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرص دردانشمند [از بدترین چیزهاست] . [امام حسین علیه السلام]
رفسنجان 160

 

Cancer Update from John Hopkins

آخرین اخبار درباره سرطان از بیمارستان جان هاپکینز

 ترجمه : رضا فرزام فر

 1 - هر شخص دارای سلول های سرطانی در بدن خود است .این سلول های سرطانی در آزمایشهای استاندارد خود را نشان نمی دهند تا آنکه به مقدار چند میلیارد سلول افزایش یابند. زمانی که پزشکان  به اشخاص مبتلا به سرطان اعلام می کنند که دیگر در بدن آنها سلول سرطانی وجود ندارد ، این حالت فقط بدان معناست که آزمایشها دیگر قادر به ردیابی و پیدا کردن سلولهای سرطانی نیست زیرا آن سلول ها به مقدار قابل رد یابی شدن در بدن  وجود ندارند. 

1-Every person has cancer cells in the body. These cancer cells do not show up in the standard tests until they have multiplied to a few billion. When doctors tell cancer patients that there are no more cancer cells in their bodies after treatment, it just means the tests are unable to detect the cancer cells because they have not reached the detectable size

 

 

 2 – سلولهای سرطانی بین شش تا ده مرتبه در دوره زندگی یک انسان پیدا می شوند.

2. Cancer cells occur between 6 to more than 10 times in a person"s lifetime

 



3 – زمانی که سیستم ایمنی انسان قوی باشد سلولهای سرطانی از بین می روند و از ایجاد تومور سرطانی جلوگیری می شود.

3. When the person"s immune system is strong the cancer cells will be destroyed and prevented from multiplying and forming tumors

 

 

4 - زمانی که شخص بیماری سرطان دارد نشانه آنست که وی دارای کاستیهای تغذیه ای شده است . این کاستی ممکن است منشاء ژنتیک ، محیطی ، غذا ها و عواملی درشیوه زندگی باشد.  

4. When a person has cancer it indicates the person has multiple nutritional deficiencies. These could be due to genetic, environmental, food and lifestyle factors

 

 

5 – برای غلبه بر کاستی های متعدد تغذیه ای ، تغییر در رژیم غذایی شامل اضافه کردن بعضی مخلفات غذا یی  ، سیستم   ایمنی بدن را تقویت می کند.

5. To overcome the multiple nutritional deficiencies, changing diet and including supplements will strengthen the immune system

 

 

6 – شیمی درمانی ضمن آنکه باعث مسموم کردن فوری سلول های سرطان است که سریع رشد می کند ، سلول های سالم بدن درمغز استخوان و دیواره روده ها و غیره  را که سریع رشد می کند نیز از بین می برد و می تواند سبب ضایعه عضو بدن مثل کبد ، کلیه ها و قلب و ریه ها و غیره شود.

6. Chemotherapy involves poisoning the rapidly-growing cancer cells and also destroys rapidly-growing healthy cells in the bone marrow, gastro-intestinal tract etc, and can cause organ damage, like liver, kidneys, heart, lungs etc

 


7 - پرتوگیری ضمن آنگه سلولهای سرطانی را نابود می کند  سلولهای سالم را نیز می سوزاند، ضایع می کند وباعث تخریب آنها می شود.  
7. Radiation while destroying cancer cells also burns, scars and damages healthy cells, tissues and organs

 

 

 8 - درمان اولیه با شیمی درمانی و پرتو درمانی غالبا اندازه تومور را کاهش می دهد. بااینوصف شیمی درمانی و پرتودرمانی درازمدت به نابودی بیشتر تومور منتج نمی شود.

8. Initial treatment with chemotherapy and radiation will often reduce tumor size. However prolonged use of chemotherapy and radiation do not result in more tumor destruction

 



9 - زمانی که بدن تحت تاثیر مسمو میت ناشی از شیمی درمانی و پرتودرمانی قرار می گیرد سیستم ایمنی در معرض خطر و نابودی واقع می شود بنا براین شخص ممکن است مقاومت خود را در برابر انواع مختلف عفونتها و پیچیدگیهای ناشی از آن از دست بدهد.    

9. When the body has too much toxic burden from chemotherapy and radiation the immune system is either compromised or destroyed, hence the person can succumb to various kinds of infections and complications

 

 

10 - شیمی درمانی و پرتو درمانی می تواند باعث جهش ژنتیکی سلولهای سرطانی گردد و مقاوم و پایدار شود ونابود کردن آن مشکل خواهد شد .جراحی می تواند باعث گسترش سلول های سرطانی به دیگر نقاط بدن شود.   

10. Chemotherapy and radiation can cause cancer cells to mutate and become resistant and difficult to destroy. Surgery can also cause cancer cells to spread to other sites

 

 

11 – یک راه موثر مبارزه با سرطان غذا نرساندن به سلولهای سرطانی است . عدم رساندن مواد غذ ایی مورد نیاز سلول برای جلوگیری از افزایش و چند برابر شدن تعداد سلولها است .

11. An effective way to battle cancer is to starve the cancer cells by not feeding it with the foods it needs to multiply

 

 

 سلولهای سرطانی از چه موادی تغذیه می شوند؟    
WHAT CANCER CELLS FEED ON?

 الف – قند تغذیه کننده سرطان است. با قطع مصرف قند یک عامل مهم تامین غذا برای سلولهای سرطانی قطع می شود . جانشین های قند نظیر NutraSweet  ، Equal ، Spoonful و غیره با Aspartame  ساخته می شود و زیان آوراست. یک جانشین طبیعی بهتر عسل مانوکا یا ملاس ناشی از قند سازی است  لیکن مقدار مصرف آن باید بسیار اندک باشد. نمک سفره دارای افزودنی شیمیایی است که رنگ آنرا سفید کند. جانشین بهتر نمک سفره نمک حاصل از آب دریا و یا Brag"s aminos  است.

 a. Sugar is a cancer-feeder. By cutting off sugar it cuts off one important food supply to the cancer cells. Sugar substitutes like NutraSweet, Equal, Spoonful, etc are made with Aspartame and it is harmful. A better natural substitute would be Manuka honey or molasses but only in very small amounts. Table salt has a chemical added to make it white in colour.  Better alternative is Bragg"s aminos or sea salt.

 ب – شیر باعث می شود که بدن بخصوص در سیستم گوارش (معده و روده ها ) مخاط درست کند. سرطان ا ز مخاط تغذیه می کند . با قطع مصرف شیر و جانشین کردن آن با شیر سویا سلولهای سرطانی در برابر بی تغذیگی قرار می گیرند.

b. Milk causes the body to produce mucus, especially in the gastro-intestinal tract. Cancer feeds on mucus. By cutting off milk and substituting with unsweetened soy milk, cancer cells are being starved.

پ - سلولهای سرطانی در محیط اسیدی مقاوم و پایدار می شوند. رژیم مبتنی بر گوشت قرمز اسیدی می شود و بهترین آنست که ماهی خورده شود و بجای مصرف گوشت گاو و خوک مقدارکمی گوشت جوجه مرجح است. گوشت قرمز همچنین محتوی آنتی بیوتیک های دامی ، هرمون های رشد و انگل است که تماما بخصوص برای اشخاص مبتلا به سرطان آسیب رسان است .  

c. Cancer cells thrive in an acid environment. A meat-based diet is acidic and it is best to eat fish, and a little chicken rather than beef or pork. Meat also contains livestock antibiotics, growth hormones and parasites, which are all harmful, especially to people with cancer

ت - رژیم با 80% سبزیجات تازه و آب میوه و بنشن ، دانه های نباتی ، آجیل ها و مقداری میوه بدن را در محیط قلیایی قرار می دهد. ازغذاهای پخته شده شامل بنشن ،حدود 20%  می تواند به بدن برسد. آنزیم های زنده در آب سبزیجات تازه به آسانی جذب می شود و ظرف 15 دقیقه به سطوح سلولی می رسد تا سلولهای سالم را رشد کافی دهد و تقویت کند. برای بدست آوردن آنزیم های زنده بمنظور ساختن سلول های سالم کوشش کنید آب سبزیجات تازه ( بسیاری از سبزیجات از جمله جوانه لوبیا ) مصرف کنید و دو تا سه مرتبه در روز مقداری سبزیجات خام بخورید. آنزیم ها در حرارت 104 درجه فارنهایت (یا 40 درجه سانتیگراد) ازبین می روند.     

d. A diet made of 80% fresh vegetables and juice, whole grains, seeds, nuts and a little fruits help put the body into an alkaline environment.  About 20% can be from cooked food including beans. Fresh vegetable juices provide live enzymes that are easily absorbed and reach down to cellular levels within 15 minutes t o nourish and enhance growth of healthy cells. To obtain live enzymes for building healthy cells try and drink fresh vegetable juice (most vegetables including bean sprouts) and eat some raw vegetables 2 or 3 times a day. Enzymes are destroyed at
temperatures of 104 degrees F (40 degrees C)

 ت- از خوردن قهوه ، چای وشکلات که دارای کافئین زیاد است پرهیز کنید. چای سبز جانشینی بهتر و دارای خواص ضد سرطان است. بهترین نوشیدنی آب است. برای جلوگیری از ورود توکسین های معروف(مواد سمی ) و فلزات سنگین در آبهای لوله کشی به بدن ، مصرف  آب تصفیه شده یا فیلتر شده  مناسب است . از خوردن آبهای تقطیر شده پرهیز کنید.

e. Avoid coffee, tea, and chocolate, which have high caffeine.  Green tea is a better alternative and has cancer-fighting properties. Water-best to drink
purified water, or filtered, to avoid known toxins and heavy metals in tap water. Distilled water is acidic, avoid it

 

 

 12 - هضم پروتئین گوشت قرمز سخت است و نیاز به مقدار زیادی آنزیم گوارشی دارد. گوشت هضم نشده که در روده ها باقی بماند فاسد می شود و مسمومیت ایجاد می کند.

12. Meat protein is difficult to digest and requires a lot of digestive enzymes. Undigested meat remaining in the intestines become putrefied and leads to more toxic buildup

 

 

13 - دیواره های سلول سرطانی دارای پوشش پروتئین خشن است. با صرفنظر کردن از خوردن گوشت یا کمتر خوردن آن آنزیم بیشتری برای حمله به دیواره های پروتئینی سلول سرطان آزاد می شود و به بدن امکان می دهد سلول های سرطانی را از بین ببرد. 

13. Cancer cell walls have a tough protein covering. By refraining from or eating less meat it frees more enzymes to attack the protein walls of cancer cells and allows the body"s killer cells to destroy the cancer cells

 

 

14 – بعضی مکمل ها : IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc.)) سیستم ایمنی را بهبود می بخشند تا سلولهای مبارزه کننده و کشنده خود بدن را برای از بین بردن سلول سرطانی تقویت کنند. مکمل های دیگرنظیر ویتامین ای (E) توان برنامه ریزی کشتن سلول یعنی روش معمولی خلاصی یافتن از سلول های آسیب دیده ، غیر ضروری و غیر لازم بدن را دارند .       

14. Some supplements build up the immune system (IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc.) to enable the body"s own killer cells to destroy cancer cells. Other supplements like vitamin E are known to cause apoptosis, or programmed cell death, the body"s normal method of disposing of damaged, unwanted, or unneeded cells

 


15 – سرطان بیماری جسم و روح و روان است. داشتن روحیه مثبت و پیکار جو به شخص مبارزه کننده با سرطان کمک می کند که به بقای خود ادامه دهد. خشم و عدم بخشش و تند خویی بدن را در برابر محیط پر تنش وترشرویی قرار می دهد. بیاموزید که روحیه ای توام با عشق و بخشندگی داشته باشید. بیاموزید که همواره  حالت آرامش و دلی آرام داشته باشید و از زندگی لذت ببرید.

15. Cancer is a disease of the mind, body, and spirit. A proactive and positive spirit will help the cancer warrior be a survivor. Anger, un-forgiveness and bitterness put the body into a stressful and acidic environment. Learn to have a loving and forgiving spirit. Learn to relax and enjoy life

 

 

16 – سلول های سرطانی در محیط حاوی اکسیژن توان ماندن ندارند. ورزش روزانه وتنفس عمیق باعث می شود که اکسیژن به لایه های سلولی برسد . اکسیژن درمانی روش دیگرِی برای از بین بردن سلول های سرطانی است.   

 16. Cancer cells cannot thrive in an oxygenated environment. Exercising daily, and

 deep breathing help to get more oxygen down to the cellular level. Oxygen therapy is

another means employed to destroy cancer cells



علی ::: یکشنبه 87/2/29::: ساعت 5:15 عصر

با درود فراوان به همکاران و دوستان گرامی
ما برای اقدام به حذف نام خلیج جعلی عربی و برگرداندن نام خلیج فارس به نقشه
ماهواره ای و آنلاین گوگل ارت نیاز به 1میلیون امضا داریم. به عنوان یک ایرانی
خواهشمندم روی لینک زیر کلیک کرده و برای حذف نام خلیج جعلی عربی آنرا امضا نمایید.
http://www.petitiononline.com/sos02082/petition.html این پیام را برای تمامی
دوستان و همکارانتان ارسال نمایید.


علی ::: شنبه 87/2/7::: ساعت 9:0 صبح

 

معبد آناهیتا                                                            Anahita s Temple

 

معبد آناهیتا بزرگترین بنای سنگی ایران است و شیوه ی ساخت معماری آن شامل رواق های سرپوشیده طویل در چهار سوی صحن وسیع مستطیل شکل ، تعداد زیادی ستون های تناور و کم ارتفاع در دو سوی رواق ها فضای کوچک مستطیل شکل در شرق صحن بزرگ ، در میان بنا های تاریخی و یادمانی کشور منحصر به فرد است.

بقایای این معبد عظیم با مساحتی قریب به 46 هزار متر مربع بر فراز صخره ای کم ارتفاع از نوع شیست ( سنگ سیلیس از انواع سنگ های آتشفشانی ) در شهر کنگاور و در استان کرمانشاه قرار دارد.محور اصلی ارتباطی همدان و کرمانشاه از ضلع غربی محوطه ی وسیع معبد می گذرد و دشت زیبای کنگاور زیر پای آن گسترده است.

معبد آناهیتا نیز همچون دیگر بنا های که بر بلندی ساخته شده است ، شیوه ی صفه سازی در دوران کهن در فلات ایران متداول بودته و در دوره های بعد نیز بنا های مهم پرستشگاهی و برخی بنا های حکومتی روی صفه بنا شده اند.

قدیمی ترین اشاره به آناهیتا را می توان در نوشته ی ایزیدورخاراکسی، جغرافیانویس یونانی یافت که در سال 37 میلادی از کنگاور گذشته و از آن به نام کونکوبار ( Concobar ) یاد کرده است. او بوجود معبدی برای نیایش الهه ی آرتمیس ( ایزد بانوی آناهیتا ) در این شهر اشاره کرده است . در متون مربوط به دوره اسلامی هم ساخت معبد را به خسرو پرویز نسبت داده اند در این متون از مسجد آدینه ای به نام مونس نیز باد شده که خلیفه عباسی آن را ساخته بود.یاقوت مولف معجم البلدان در قرن هفتم هجری هم از شهر کنگاور به نام کنکور ام برده است.ظاهراً قرار گیری در مسیر ارتباطی مراکز مهم تمدن های کهن بین النهرین و پارس و حاصلخیزی دشت کنگاور عامل رونق کنگاور در دوران کهن بوده است.

گذشته از این سیاحان اروپایی که در سده نوزده میلادی از معبد دیدار کرده اند و از آن به معبد نیایش ایزدبانوی آناهیتا یاد کرده اند .پژوهشگرانی چون هرتسفلد ، آندره گدار ، اشمیت و آرتور پوپ آناهیتا را معبد سلوکی پارتی به سبک معماری یونانی اعلام کرده اند.

 

نخستین بار در فاصله ی سال های 1347 – 1354 خورشیدی یک هئیت ایرانی به سرپرستی سیف ا... کام بخش فرد کاوش های باستان شناسی را در کنگاور آغاز کرد. در سال های بعدی ( 1377 ) نیز به طور متناوب کاوش های باستان شناسی در منطقه صورت گرفته است در این کاوش ها در میان قبور که اغلب آن ها متعلق به دوران پارتیان است . سکه های مربوط به فرهاد اول ( اشک پنجم ) و ارد ( اشک سیزدهم ) و همچنین اشیا و ابزار معاش و زیور آلات کشف شده اند و در عین حال در این مجموعه بیش از 200 علامت به عنوان علایم حجاری کشف شده که باستان شناسان مربوط به دوره های هخامنشی ، آرامیان و سامیان بین النهرین ، اشکانی و پهلوی ساسانی می دانند.

 

« وضعیت کالبدی بنا »

 

بنای آناهیتا چهار ضلعی مستطیل شکل و پهناوری آن به ابعاد 209 × 244 متر مربع است و هر ضلع ان دیواری به ضخامت 18.5 متر است که روی آن ردیفی از ستون های قطور قرار گرفته است . بلند ترین نقطه معبد 32 متر از سطح زمین ارتفاع دارد و اختلاف سطح بین دو نقطه ی منتهی الیه شمال غربی و جنوب غربی آن به 14 متر بالغ می شود.پیکره ی دیواره های سکو وسیع معبد عمدتاً با لاشه سنگ و ملات گچ ساخته شده است. اما نمای بیرونی آن ها با قطعات سنگی بزرگ پاکتراش چنان استادانه پرداخت شده که به ملات نیازی نداشته و به صورت خشکه چین است.

در ضلع جنوبی بنا پلکان دو طرفه ای به درازای 154 متر احداث شده که هر 2 تا 5 پله ی آن در یک بلوک سنگی تراشیده شده اند و پله های عظیم صفه تخت جمشید را تداعی می کنند . تعداد سنگ های پله در پلکان شرقی 26 و در پلکان غربی 21 عدد است . اما با توجه به ارتفاع دیواره های معبد رد این بخش که تنها 8.20 متر از آن باقی مانده است به تعیین تعداد پله ها بیشتر از تعداد کنونی بوده است.

 

در بخش شمال شرقی آناهیتا نیز دو ردیف موازی سنگ های تراشیده به کار رفته کهبر وجود یک فضای ورودی به عرض 2 متر در این بخش از بنا دلالت دارد.در مرکز بنا صفه ای در راستای شرقی و غربی ساخته شده است که 94 متر درازا و 9.30 متر پهنا و بین 3 تا 5 متر ارتفاع دارد . این صفه از لاشه سنگ های بزرگ که حداقل یکی از سطوح آن صاف بوده است و نمای ان با ملات گچ پوشیده شده اما در برخی از سطوح پایین دیوار حتی نشانی از آن باقی نمانده است.روی دیوار های این بنا به جز فاصله ی بین دو رشته ی پلکان جنوبی یک ردیف ستون قرار گرفته که کوتاه و قطورند فاصله ی ستون ها از محور تا محور 45 سانتی متر است . بلندای هر ستون شامل پایه ، ساقه و سرستون معادل 3.54 متر و قطر هر یک از ساقه های ستون های استوانه ای شکل 144 و گیلویی زیر پایه ی ستون 60 سانتی متر ارتفاع داشته و مجموعاً با بخش زیرین و زبزین به 475 متر می رسیده است.

 

نسبت قطر ستون به ارتفاع آن 3 به 4 و قطر و تناسب میان ارتفاع سر ستون و ایین آن 1 به 3 است. این قاعده بر خلاف سنت و نسیت های ستون سازی یونان در دوران « آرکائیک » و « کلاسیک » است.

سبک « دوریک » در معماری یونان عهد « آرکائیک » که نمونه بارز معماری و حجاری آن معبد « پوزنیدون » بوده و دارای ستون هایی که ارتفاع آن ها 4 برابر قطرشان است در حالیکه ابعاد یک واحد ستون در معبد آناهیتا متشکل از پایه + سر + میان ستون برابر 355 سانتی متر است و این اندازه برابر فاصله بین دو ستون و ضمناً معادل دو برابر قطر پایه ستون است . باید خاطر نشان کرد که ستون های آپادانا در مقایسه با ستون های آناهیتا ، کالبدی کشیده تربلند تر دارند و به عناصر تزیینی همچون گل و برگ و خطوطی برای تجسم احجام هنری و حیوانی مزینند . 

به طور کلی در معبد آناهیتا ستون بندی بنا به صورت ردیفی و متوازی در جهار جنب محدوده ی خارجی بناست. در فضای میانی ، صحن باز و بسیار بزرگ بر فراز سکویی محصور بین ستون ها و فضای کوچک مستطیل شکلی در راستای شرقی – غربی قرار دارد که ان هم با مجموعه ای از ردیف های ستون های کوتاه سنگی محصور می شده و به اعتقاد بسیاری از باستان شناسان فضای اصلی معبد بوده است. همانطور که اشاره شد ستون ها در این معبد بر خلاف آپاداناهای داریوش و پاسارگاد ساده و بدون تزیین ، کوتاه و قطورند و غیر از یک ردیف گیلویی ( بالشتک ) چوبی سقف دیگری را ( برخلاف آپادانا ) تحمل نمی کرده است . در عین حال ستون های یاد شده به مثابه ی نرده ها و حفاظ تزیینی قابل بررسی و بذل توجه بسیارند. 

به رغم ارزش مجموعه آناهیتا و محصر به فرد بودن آن ، متاسفانه بیشترین تخریب وارد بر بنا در دوران اخیر از سوی مردمی صورت گرفته است که از سر نا آگاهی ، بیش از بلایای طبیعب و عوامل جوی ، در این زمینه اثر گذار بوده اند ، هنوز سالخوردگانی در کنگاور هستند که به یاد دارند سنگ های یکژارچه و سپید رنگ آناهیتا و آن ها را در گوی محلی « گچکن » می نامیده اند . حتی با اندکی جستجو در میان واحد های مسکونی بافت قدیم شهر می توان نشانه های بسیاری از سنگ های خوش تراش عظیم آناهیتا مدفون در بدنه ها و دیوار های ان ها یافت.

این میراث گرانقدر بنایی جاودانه واقه بر بلندای صخره ای مرتفع و شکل گرفته در یک مکان مقدس به شمار آورد که چون دیگر مکان های خاص و ویژه برگزاری ایین ایرانیان با حضور آب جاری در مرتفع ترین صفحات آن جذابیت و هیمنه ای کم نظیر داشته است. با این همه هنوز هم شامگاهان به وقت آرام گرفتن خورشید در ویرانه های عظیم آناهیتا و در میان ستون های ستبر بر جای مانده در آن می توان حضور روح اساطیری ایزد بانوی ایران باستان ( آرتمیس = آناهیتا = الهه آب ) را احساس کرد.

آرزومند آرزوهاتون

علی



علی ::: چهارشنبه 87/2/4::: ساعت 8:5 عصر

سلام

میدونستم تو این 2 سال اخیر یه روز پیش میاد که من هم داستان زندگیمو براتون بنویسم  اول بذارید از خودم بگم من تمام زندگیمو صرف هنر های خوشنویسی و قلمزنی و موسیقی کردم وتا 2 سال پیش هم قصد ازدواج نداشتم خانواده ی فرهنگی و خوبی دارم ……….بگذریم توی محل کارم با یه پسر اشنا شدم  خیلی همدیگرو دوست داشتیم اون 3 سال از من کوچیک تر بود ولی اینقدر به هم  نزدیک شده بودیم که این چیزها مهم نبود تمام روز تا شب رو با هم میگذروندیم از تمام شهر با هم خاطره داریم هر جا میخواستیم بریم با هم میرفتیم شب تا ساعت 2 یا 3 یا شاید هم بیشتر با موبایل با هم حرف میزدیم اینو هم بگم با هم دعوا و بگو مگو هم داشتیم ولی فقط برای چند ساعت بعد از اون از یادمون میرفت فقط اینو میدونم از بس به همدیگه علاقه داشتیم که هیچ چیز نمیتونست ما رو از هم جدا کنه البته اون شیطنت هم میکرد ولی میدونستم که فقط میخواد سر به سر من بذاره و برام مهم نبود   اینقدر به هم علاقه داشتیم که هر کاری برای همدیگه میکردیم از من خواستگاری کرد خانواده اون هم از دوست داشتن من و اون خبر دار شده بودن  ولی اونا حتی حاضر نشدند منو ببیند و فقط به دلیل اینکه من از اون 3 سال بزرگتر بودم موافقت نکردن که حتی منو ببیند که شاید نظرشون عوض بشه اشک 2 تامون درومده بود ولی اونا موافقت نمی کردن از نظر مالی هم خیلی از ما بهتر بودن در اصل ما یه خانواده از نظر مالی در سطح متوسط بودیم ولی اونا میلیاردر بودن به خاطر همین هم اونا نمیخواستن منو ببیند فکر میکردن که من فقط به خاطر ثروتشون میخواستم پسرشون از چنگشون درارم ولی خدا شاهده که اینطور نبود و من خیلی دوستش داشتم حتی زمانی که شدید با هم دعوامون می شد من می افتادم بیمارستان  خیلی دوست دارم همه اون زمان رو براتون بگم ولی میدونم از حوصله تون جداست تا اینکه به خاطر من از خونشون قهر کرد و رفت خونه ی پدر بزرگش تا 4 ماه این خونه اون خونه بود ولی اونا راضی نمیشدن جوری شده بود که 2 تامون گریه میکردیم و قرص های ارامبخش میخوردیم تا جایی که اون میخواست بیمارستان روانی بستری بشه این در حالی بود که خانوادش حتی یک بار هم سراغشو نمیگرفتند تا جایی که ما هم همش در حال جنگ و دعوا و مرافعه بودیم جوری که ضعف اعصاب گرفته بودیم تو این ما بین هم  یه دختر بود که عاشقش شده بود که دختر دوست بابا اون بود از اون پول دارا و همش بهش زنگ میزد یا اس ام اس میفرستاد ئ ابراز علاقه میکرد و خانوادش میخواستن که با اون از دواج کنه ولی اون میگفت نه من فقط تو رو میخوام من هم خیلی عصبی و ناراحت بودم با هر اس ام اس و زنگی به هم میریختم و گریه میکردم و دعوامون میشد تازگی ها  میدیدم که شبها پشت خطیش میشدم مثلا 1 ساعت یا 2 ساعت … وقتی هم بهش میگفتم میگفت با دوستش بوده میگفتم اخه کدوم دوستته که 2 ساعت باهات حرف میزنه ولی اون منو میپیچوند  تا اینکه موبایلش به علت ندادن بدهی زیاد قطع شد و من برای اینکه در دسترس هم باشیم موبایلمو بهش دادم 1 ماه و نیم دستش بود زنگ میزد بهم و فقط کمی با هم حرف میزدیم میگفت نمیخواد پول موبایل من هم زیاد بیاد شبهه هم همش پشت خطی بودم میپیچوند من هم به هم ریخته بودم حسابی/… اونا هم کنار نمیومدن با من تا جایی که خسته شدم و ازش خواستم که دیگه از هم جدا بشیم برای همیشه دیدم این بار بر خلاف همیشه که گریه و زاری میکرد به راحتی قبول کرد و به فردا صبحش هم موبایلمو برام اورد و چیزی نگفت و رفت ……. حتی یه خداحافظی هم از من نکرد و من خیلی دلم شکسته بود ولی سعی کردم فراموشش کنم  وتا جایی که روز به روز بهتر شدم و از خدای خودم خواستم که منو ببخشه و میدونم که منو بخشید چون یک جریان پیش اومد که فهمیدم که منو بخشیده حالا بذارید از الان بگم که فهمیدم اون یه درغگوی بزرگ بود چند وقت پیش  یه خواستگار داشتم و دوباره سر و کله  ی اون  پیداش شد فهمیده بود دوست دختر جدیدش رو که فهمیدم خیلی دوستش داره فرستاده بود محل کار خواهرم   به دختره گفته بود که ما عکس اون دختر رو پخش کردیم اخه خواهرم عکاسی داره  به خاطر همین هم خواهرم همه چیو بهش گفته بود و دختره گفته که اون الان 2 ساله با اون پسر دوسته …خواهرم گفته چطور ممکنه اخه با خواهر من هم 2 ساله دوسته و ازش خواستگاری کرده  دود از سر دختره بیرون میاد میگه اخه از من هم خواستگاری کرده  اون نه دانشجوهه نه باباش میلیاردره  واون حتی بابای خودش نیست و پدر خواندش میشه و حالا که میفهمه اون یه دروغگوی تمام عیاره و دختر هارو سر کار میذاره و فقط اونها رو برای ....... میخواد.وقتی اینارو فهمیدم اه از نهادم درومد و اونو به خدا  سپردم و از خدا خواستم که جوابشو بهش بده که اینطور با احساسات من بازی کرد والان بیشتر پیش خدای خودم شرمنده هستم  و من موندم یه دنیا عذاب وجدان و احساس گناه و اعصاب خراب به خدا فکر داره دیونه م میکنه اخه من خیلی با ایمان بودم خیلی خدا رو دوست داشتم و همیشه باهاش حرف میزدم ولی اون منو از خدای خودم دور کرد خیلی حالم خراب و داغونه میدونم خدا خیلی بزرگ و بخشنده است چون میدونم منو بخشیده ولی من خودمو نمیبخشم

حالا میخوام اینو بگم تورو به خدا  دختر خانومای عزیز گول نخورید  چنان اون خودشو به من شناخته بود که فکر میکرد اگه یه مرد تو دنیا وجود داره که جوانمرده اونه ولی دیدی چی به سر من اورده بودحالا هم فهمیدم اون دختر هم ولش کرده و رفته و میدونم که واقعا می مرده برای اون دختره و حتی نمیتونه یک ثانیه هم ازش جدا باشه ولی اون هم به سزای کارش رسیده و دختره ولش کرده و رفته

حالا هم برام دعا کنید که دو.باره اون طور که میخوام با خدا دوست بشم و دوباره روم بشه باهاش حرف بزنم چون خیلی دوستش دارم

__._,_.___

علی ::: چهارشنبه 87/2/4::: ساعت 7:57 عصر

 



علی ::: چهارشنبه 87/2/4::: ساعت 7:51 عصر



علی ::: چهارشنبه 87/2/4::: ساعت 7:36 عصر

 
 
 


این داستان درباره پسر بچه لاغر اندمی ‌است که عاشق فوتبال بود. در تمام تمرین‌ها سنگ تمام می‌گذاشت اما چون جثه اش نصف سایر بچه‌های تیم بود تلاش‌هایش به جایی نمی‌رسید.
در تمام بازی‌ها ورزشکار امیدوار ما روی نیمکت کنار زمین می‌نشست اما اصلا پیش نمی‌آمد که در مسابقه ای بازی کند. این پسر بچه با پدرش تنها زندگی می‌کرد و رابطه ویژه ای بین آن دو وجود داشت. گر چه پسر بچه همیشه هنگام بازی روی نیمکت کنار زمین می‌نشست اما پدرش همیشه در بین تماشاچیان بود و به تشویق او می‌پرداخت. این پسر در هنگام ورود به دبیرستان هم لاغر ترین دانش آموز کلاس بود. اما پدرش باز هم او را تشویق می‌کرد که به تمرین‌هایش ادامه دهد. گر چه به او می‌گفت که اگر دوست ندارد مجبور نیست این کار را انجام دهد.
 اما پسر که عاشق فوتبال
بود تصمیم داشت آن را ادامه بدهد. او در تمام تمرین‌ها تلاشش را تا حداکثر می‌کرد به امید اینکه وقتی بزرگتر شد بتواند در مسابقات شرکت کند. در مدت چهار سال دبیرستان او در تمام تمرین‌ها شرکت می‌کرد اما همچنان یک نیمکت نشین باقی ماند. پدر وفا دارش همیشه در بین تماشاچیان بود و همواره او را تشویق می‌کرد. پس از ورود به دانشگاه پسر جوان تصمیم داشت باز هم فوتبال را ادامه دهد و مربی هم با تصمیم او موافقت کرد زیرا او همیشه با تمام وجوددر تمرین‌ها شرکت می‌کرد و علاوه بر آن به سایر بازیکنان روحیه می‌داد. این پسر در مدت چهار سال دانشگاه هم در تمامی‌تمرین‌ها شرکت کرد اما هرگز در هیچ مسابقه ای بازی نکرد.
 در یکی از روزهای آخر مسابقه‌های
فصلی فوتبال زمانی که پسر برای آخرین مسابقه به محل تمرین می‌رفت مربی با یک تلگرام پیش او آمد. پسر جوان آرام تلگرام را خواند و سکوت کرد. او در حالی که سعی می‌کرد آرام باشد زیر لب گفت: پدرم امروز صبح فوت کرده است. اشکالی ندارد امروز در تمرین شرکت نکنم؟ مربی دستش را با مهربانی روی شانه‌های پسر گذاشت و گفت: پسرم این هفته استراحت کن. حتی برای آخرین بازی در روز شنبه هم لازم نیست بیایی.

روز شنبه فرا رسید. پسر جوان به آرمی‌وارد رختکن شد و وسایلش را کناری گذاشت. مربی و بازیکنان از دیدن دوست وفادارشان حیرت زده شدند. پسر جوان به مربی گفت: لطفا اجازه بدهید من امروز بازی کنم. فقط همین یک روز را. مربی وانمود کرد که حرف‌های او را نشنیده است. امکان نداشت او بگذارد ضعیف ترین بازیکن تیمش در مهم ترین مسابقه بازی کند. اما پسر جوان شدیدا اصرار می‌کرد. مربی در نهایت دلش به حال او سوخت و گفت: باشد می‌توانی بازی کنی. مربی و بازیکنان و تماشاچیان نمی‌توانستند آنچه را که می‌دیدند باور کنند. این پسر که هرگز پیش از آن در مسابقه ای بازی نکرده بود تمام حرکاتش به جا و مناسب بود.
تیم مقابل به هیچ ترتیبی نمی‌توانست او را متوقف سازد. او می‌دوید پاس می‌داد و به خوبی دفاع می‌کرد. در دقایق پایانی بازی او پاسی داد که منجر به برد تیم شد. بازیکنان او را روی دستهایشان بالا بردند و تماشاچیان به تشویق او پرداختند. آخر کار وقتی تماشاچیان ورزشگاه را ترک کردند مربی دید پسر جوان تنها در گوشه ای نشسته است. مربی گفت: پسرم من نمی‌توانم باور کنم. تو فوق العاده بودی. بگو ببینم چه طور توتنستی به این خوبی بازی کنی؟ پسر در حالی که اشک چشمانش را پر کرده بود پاسخ داد: می‌دانید که پدرم فوت کرده است. آیا می‌دانستید او نابینا بود؟ سپس لبخند کم رنگی برلبانش نشست و گفت: پدرم به عنوان تماشاچی در تمام مسابقه‌ها شرکت می‌کرد. اما امروز اولین روزی بود که او می‌توانست به راستی مسابقه را ببیند و من می‌خواستم به او نشان دهم که می‌توانم خوب بازی کنم.



علی ::: چهارشنبه 87/1/14::: ساعت 3:44 عصر


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 6
کل بازدید :47052

>> درباره خودم <<
رفسنجان 160
علی
رفسنجان شهر طلای سبز

>>لوگوی وبلاگ من<<
رفسنجان 160

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<
[Generator] Generator=SWFText [Movie] Width=400 Height=200 Speed=12 ShowBorder=1 ShowMenu=1 CompressMovie=1 [Background] Mode=1 Color=0 StartColor=65280 EndColor=255 Type=0 Rotation=0 Image= Position=0 Quality=80 [BackEffect] UseEffect=1 Effect=Camera Property=<>10#ffffff Alpha=100 [Text] Text=Rafsanjan 160 [TextEffect] UseEffect=1 Effect=Star Emission Property=<>41#ffffff LetterDelay=20 PageDelay=0 SyncLine=0 ReverseLetter=0 [Font] Font=Arial Bold=0 Italic=0 Underline=0 Color=16777215 Alpha=100 Size=30 HAlign=Center HOffset=0 VAlign=Middle VOffset=0 CharSpace=100 LineSpace=100 Rotation=0 [Interaction] StopLoop=0 LoopTime=1 EndNoLeave=0 OnClick=0 ClickURL=http://www.your-domain.com/index.htm ClickTarget= ClickOnText=0 OnEnd=0 EndURL=http://www.your-domain.com/index.htm EndTarget= [Sound] UseSound=1 File=F:\New Folder\[006] 06 06 06 Track.mp3